۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

22 بهمن از سه زاویه

22 بهمن سبز با همه آرزوها و ایده ها به پایان رسید. نتیجه – که از قبل بیش از حد شیرین شده بود – به آن شیرینی نبود که انتظار داشتیم. در این روز بر طبق طرحی عمل شد که در شبکه های اجتماعی پیشنهاد شد و مورد تایید اکثریت قرار گرفت، اما امروز مشخص شد که کارآمد نیست. پس اکنون باید تاکتیک های دیگری مطرح شود و عقل جمعی سبزها با توجه به این تجربه – و توجه بیشتر به نظر مخالفان این طرح – به تصمیم گیری بپردازد. این روش دموکراتیکی است که سبزها برای اداره جامعه مد نظر دارند؛ همان چیزی که دولت فعلی از پذیرش آن طفره میرود، چون بر خلاف سبزها، حاضر به پذیرش مسئولیت عملکرد خود نیست.

یکی از معانی دموکراسی، حاکمیت خرد جمعی با تکیه بر رای اکثریت است. خرد جمعی همواره امکان خطای خود می پذیرد و راه تصحیح را گشوده میداند و به همین دلیل آزادی بیان اقلیت را به رسمیت میشناسد. اگر عقل خطاپذیر بشری را نفی کنیم، باید به ریسمان هایی از جنس "ولایت مطلقه امر" متوسل شویم تا بتوانیم از شر پذیرش مسئولیت خطاهای خود خلاص شویم و رها از مسئولیت، هر سخن و کردار خود را به نام خدا یا ملت توجیه و تحمیل کنیم. اکنون با این مقدمه قصد تحلیل و ارزیابی کنش سیاسی جنبش سبز در 22 بهمن را داریم.
1. زاویه اول: پیروزی کودتاچیان

همه کسانی که دولت را برنده 22 بهمن میدانند، خائن یا نفوذی نیستند. اما مسلما شکست جنبش سبز را از شکست ژاپن در جنگ جهانی سنگین تر نمیدانند. اگر کودتاچیان را پیروز بدانیم، باید به دو نکته توجه کنیم:

نکته اول این که نقاط ضعف خود را بشناسیم و به دنبال ترمیم آن باشیم. اکثر ما از ایده اسب تروا حمایت کردیم، اما باید صادقانه اعتراف کنیم که هدف مان مشخص و دقیق نبود. میخواستیم سخنرانی را بر هم بزنیم یا میخواستیم خواسته های خود را بیان کنیم؟

جنبش سبز باید بداند که هدفش ساکت کردن مخالف است یا بیان آزادنه عقاید (حتی عقایدی از جنس ساندیس). روش مان هم چندان واضح نبود. برخی بر سکوت تاکید داشتند و برخی دیگر مدام بر "یکسره کردن کار" تاکید می کردند. اکثریت بر میدان آزادی تمرکز کرده بودند، اما برخی دیگر از "فتح" اوین و صدا و سیما سخن میگفتند. در این میان کروبی هم مسیر خاص خود را معرفی کرد. شاید تکرار روز قدس و پیشگیری از تلفات باعث شد که اکثریت تاکتیک اسب تروا را بپذیرند و هویت خود را موقتا کتمان کنند، به همین دلیل به پیام موسوی، یعنی "حفظ هویت متمایز" توجه نشد. در 22 بهمن آموختیم که هرگز نباید هویت خود را کتمان کنیم و به تقیه رو بیاوریم. اما این کار در شرایط فعلی هزینه هایی دارد و باید این هزینه ها را بپذیریم. کودتاچیان بعد از روز قدس تصمیم گرفتند که آن تجربه را تکرار نکنند و تمام هزینه های آن را پذیرفتند. علاوه براین آموختیم که با نوید "یکسره کردن کار" و "فتح" انتظارات خود را بالا نبریم (چهارشنبه سوری یک آزمون مناسب برای سنجش این تجربه آموزی ماست).

نکته دوم: در عالم سیاست، هیچ پدیده ای فرصت محض یا تهدید محض نیست. ضرب المثل انگلیسی میگوید: اگر خطری شما را نابود نکرد، میتواند شما را قدرتمند تر کند. به فرض شکست جنبش سبز، نباید مسئولیتهای طرف "پیروز" فراموش شود. این وظیفه سیاسیون آگاه است که ادعای کودتاچیان را به صورت تاکتیکی تایید کنند و با لحنی سیاسی آزادی زندانیان سیاسی را از آنان بخواهند. اکنون مصلحان مدعی قانون و نامه نگارانی مانند علی مطهری و احمد توکلی، باید خیال شان آسوده باشد و باید توانایی خود در نظارت بر دولت و مهار متخلفان را اثبات کنند. آنها اکنون برای مدارا با قاضی متخلف، معاون اول جاعل مدرک و دوستان اسرائیل هیچ بهانه ای ندارند و باید در برابر کتک خوردن رئیس جمهور و رئیس مجلس سابق کشور موضع بگیرند!

اگر نظام و رهبر آن پس از یک تظاهرات 5 میلیونی، و رفع تهدید سرنگونی، نتوانند حقوق روزنامه های منتقد را تضمین کنند، پس باید دانست که هرگز به چنین کاری تن نمیدهند. ما پیروزی جناح حاکم را تایید میکنیم و از آنها میخواهیم که خود نیز پیروزی خود را تایید کنند و حقوق طرف بازنده را به رسمیت بشناسند، در غیر این صورت از یک دیکتاتوری نظامی به یک دیکتاتوری اکثریتی رسیده اند!

2. زاویه دوم: پیروزی جنبش سبز

فارغ از سخنان دلگرم کننده، باید اذعان کرد که حضور سبزها با توجه به حجم تهدیدات و فشارهای روانی، رسانه ای و امنیتی، چشمگیر بود. به تعبیر یکی از فعالان، سبزها در 22 بهمن کم نبودند، بلکه گم بودند. در مقابل، باند حاکم با اردوکشی فراگیر خود اثبات کرد که پایتخت را از دست داده است و تا عمق دهات و روستاهای دورافتاده عقب نشینی کرده است! این در حالی است که فشار و اختناق بیش از این ممکن نیست و چنین فشاری قابل تداوم نیست. در فاصله عاشورا تا 22 بهمن همه فعالان، حتی فعالان هنری و بستگان آنها بازداشت شدند. تمام رسانه های مستقل تحت فیلترینگ و پارازیت بودند. همچنین دو نفر اعدام شدند و تعدادی به حبس محکوم شدند، اما سبزها باز هم در میدان حضور یافتند. علاوه بر این شهرستانها (به علت عدم اتخاذ تاکتیک اسب تروا!) شاهد حضور گسترده تر سبزها بود.

این بار علاوه بر اصفهان(اگر تعداد سبزها بیش از حکومتی ها نبود کمتر هم نبود) و شیراز،اهواز، شهرستان کوچک شهرکرد هم شاهد حضور اعتراضی سبزها بود و از سایر شهرستانها (مثل شاهرود) اخبار تایید نشده ای به گوش میرسد. بنا براین سبزها توانستند با موفقیت از "تنگه وحشت" کودتاچیان عبور کنند؛ آنهایی که در میدان آزادی بودند، عمق ترس کودتاچیان را در شمار زیاد لشکر مزدوران اعزامی از مناطق دوردست، لمس کردند. سبزها در برابر خشن ترین رفتار حاکمیت احساس زبونی و ناتوانی نکردند و با جمعیتی کثیر (و البته تاکتیک و اجرای مورد انتقاد) با کمترین تلفات و بدون کشته (تا این لحظه)، حضور و صدای خود را در رسانه های معتبر جهان منعکس کردند و یک بار دیگر موجب محکومیت کودتاچیان در مجامع حقوق بشری شدند. 22 بهمن امسال پر هزینه ترین و خفت بار ترین 22 بهمن برای باند حاکم بود.
3. زاویه سوم: عبور از گفتمان برد / باخت؛ پیروزی زندگی

انقلاب 57 با تظاهراتی مسالمت آمیز در حمایت از قانون اساسی مشروطه آغاز شد. پس از آن حکومت وقت دچار اشتباهات پی در پی شد و در کمتر از 2 سال سرنگون شد. شاید ما در 22 بهمن اشتباه کرده باشیم؛ با یک اشتباه دنیا به آخر نمیرسد، اما تکرار یک اشتباه، مهلک است و دولت کودتا و حامیان آن، 8 ماه است که یک اشتباه را – هر بار در مقیاسی وسیع تر – تکرار میکنند! بهترین سرنوشت جنبش سبز این است که به یک طرح برد/برد برای ملت ایران برسد و پیروزی خود را چیزی بداند که کسی در آن شکست نخورد. اگر به بازی مرگ و زندگی فکر کنیم، یک شکست مساوی مرگ خواهد بود و پیروزی، جز با کشتن حاصل نمیشود. بحث بر سر معامله با کودتاچیان نیست؛ دنیا میداند که رفتار آنان نفرت انگیز است، چرا که برای سرکوب اکثریت، در پشت اقلیت سنگر گرفته اند (سپر انسانی). اما اگر از رقیب متنفر باشیم نمیتوانیم در مورد وی درست فکر کنیم و بر وی غلبه کنیم، بنا براین نمیخواهیم برای پیروزی خود این سپر را "بشکنیم".

مهم تر از آن، کسی که فقط به پیروزی فکر میکند، فرصت زندگی کردن را از دست میدهد و سبزها در 22 بهمن نشان دادند که زندگی را بر پیروزی به هر قیمت ترجیح میدهند. در این روز اکثر نیروهای مغز شویی شده از نزدیک دیدند که سبزها (بر خلاف القائات کودتاچیان که همه کار میکنند تا سبزها را اغتشاشگر و محارب جلوه دهند) خواهان آرامش و همزیستی هستند و نمیخواهند روزی یا دیانت آنان را بربایند. در این روز کسی کشته نشد، برای فتح مکانی لشکر کشی نشد، اما در عین حال باند حاکم قدرت جنبش سبز و نفوذ رهبران آن را به خوبی لمس کرد. اکنون آنها که ادعای خدایی دارند، به نیکی میدانند که دست کم بخشی از سرنوشت کشور، قطعا در دست سبزها و منتخبان شان است. در این روز سبزها از نزدیک دیدند که این کشور چقدر به نیروی سازنده آنها نیاز دارد، آنها دیدند که شمار قابل توجهی از هموطنان شان به خاطر چند وعده غذا و چند هزار تومان پول، یا از سر اجبار، چشم بر ندا و سهراب و ترانه می بندند.

از یاد نبریم که "سهراب کشی" نه فقط رسم دولت کودتا، که تقدیر دیرین این مرز و بوم است. غلبه بر این تقدیر شوم، صبر و همتی بلند میطلبد. نطفه سهراب سبز ایران زمین، هشت ماه پیش منعقد شده است و در آستانه بهار، تازه متولد خواهد شد.

۲۲ بهمن فرصتی برای باز اندیشی در ۵ اشتباه استراتژیک جنبش سبز

موفقیت هر جنبش اجتماعی در گروی واقع بینی و تدبیر است. اگر نتوانیم انگاره های خود را مبتنی بر واقعیت های اجتماعی تنظیم نماییم بدون شک با اشتباهاتی که از خود نشان می دهیم رفته رفته هواداران خود را ناامید خواهیم نمود. باید انگاره های خود را مبتنی بر واقعیت های اجتماعی اصلاح نماییم و با خلاقیت به دنبال راه حل هایی جدید باشیم.

جنبش سبز باید در استراتژی ها و رویکردهایش تجدید نظر اساسی بنماید. باید واقع بین بود و از اشتباهات خود درس گرفت و از
ادامه روشهایی که نتیجه ای جز شکست ندارد خودداری نمود.اینکه بگوییم هیچ مشکلی وجود ندارد و هیچ اشتباهی رخ نداده است ساده اندیشانه است و با این گونه خوش باوری ها فرصت هرگونه یادگیری و اصلاح را از خود سلب نموده ایم.

اتفاقات 22 بهمن فرصتی است تا رهبران و هواداران جنبش سبز یک باز اندیشی عمیق از اتفاقات چند ماه اخیر داشته باشند و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی نماید. این نوشته در نظر دارد تا 5 اشتباه استراتژیکی را شناسایی نماید که در چند ماه گذشته دامان جنبش سبز را گرفته است و نمود عینی خود را در حضوری ضعیف و کور در 22 بهمن یافته است.


1. رهبران جنبش سبز نباید راه حل های غیرعملیاتی و مبهم ارائه نمایند:


در خصوص مراسم 22 بهمن اطلاعیه های و اظهار نظرهای مختلفی از سوی رهبران جنبش سبز اعلام گردید. موسوی، کروبی و خاتمی هر یک به صورت مجزا اعلام نظر نمودند. احزاب اصلاح طلب نیز به صورت مجزا بیانیه صادر نمودند و هوادارن خارج نشین جنبش سبز نیز راه حل های خاص خود را ارائه نمودند. ولی اگر واقعا سوال کنید که هدف و برنامه جنبش برای این روز چه بوده است پاسخ مشخص نمی گیرید. یکی گفته است بدون هر گونه نمادی حاضر بشوید. یکی گفته با نماد همه جا باشید و یکی دیگر مسیری را برای راهپیمایی اعلام نموده است. جرس نیز با طرحی تخیلی به دنبال اسب تراوای خود بوده است.

مگر می شود هوادران خود را به خیابان بخوانید و مشخص نکنید که اصلا اینها کجا باید بروند. چگونه همدیگر را پیدا کنند. چگونه خود را نشان بدهند.چگونه با هم هماهنگ بشوند و در مقابل دشمن تا دندان مسلح چگونه واکنش نشان بدهند.

2. نباید هزینه هواداری از جنبش سبز را سنگین کرد:


نباید هواداری از جنبش سبز مسئله مرگ و زندگی برای افراد شود و باید راه هایی ارائه نمود که کسانی از هواداران حکومت نیستند ولی حاضر به پرداخت هزینه های سنگین نیز نیستند حاضر به همراهی باشند. اینکه از مردم خواسته بشود سنگین ترین شعارها را در خیابانها در روزی بدهند که دولت همه امکانات خود را برای سرکوب بسیج نموده است واقعا انتظاری غلط است. متاسفانه بسیاری از رهبران خارج نشین جنبش سبز که عافیت نشین شده اند انتظار حرکتهایی انتحاری از هواداران جنبش سبز دارند. در صورتی که بسیاری از افراد در کنار خانواده هایشان حاضر به انجام فعالیتهایی که ممکن است آنها را از همه حقوق اجتماعی خود محروم نماید نیستند.


3. نباید از خطر نیروهای فاقد هویت و نفوذی در فضای مجازی غفلت کرد


بدون شک فضای مجازی می تواند ظرفیت خوبی برای شبکه سازی و هماهنگی جنبش سبز فراهم اورد اما اگر این فضا در دست نیروهای بی هویتی باشد که با حرکتهای کور موجب تحلیل و تضعیف جنبش سبز شود فضای مجازی می تواند به پاشنه آشیل جنبش سبز تبدیل شود.

متاسفانه افرادی فاقد هر گونه هویت رسمی به یک باره هواداران جنبش سبز را دعوت به فعالیتهای انتحاری می نمایند. روش کاری این افراد نیز تقریبا روتین شده است. مثلا لینکی در بالاترین منتشر می نمایند و دعوت به انجام کاری می نمایند که واقعا در ظرفیت فعلی جنبش سبز نیست. مثلا از هوادارن جنبش سبز می خواهند که مثلا امشب یک مکان مهم مانند صدا و سیما را تسخیر نمایند. جایی که حفاظت از ان برای نظام کمتر از بیت رهبری نیست.

در خوشبینانه ترین حالت کسانی که این برنامه ها را منتشر می نمایند افرادی فاقد بینش و درک صحیح از امکانات و ظرفیت های جنبش سبز و قدرت طرف مقابل است و در حالتی بدبینانه هیچ بعید نیست که این دعوت ها از سوی افراد نفوذی و اطلاعاتی جهت شناسایی هواداران پر و پا قرص جنبش سبز صورت پذیرد.

4. نباید وابستگی اقتصادی بخش اعظم مردم به حکومت را دست کم گرفت:

دولت ایران از نظر سطح دخالت در فعالیتهای اقتصادی یکی از بزرگترین دولتهای دنیاست. برخی با کج فهمی تصور نموده اند که حضور مردم در راهپیمایی های حکومتی برای گفتن ساندیس و مسائل پیش پا افتاده بوده است در صورتیکه وابستگی اقتصادی بخش زیادی از مردم به حکومت بسیار فراتر از اینهاست و اینها نه برای ساندیس بلکه برای حفظ تمام هستی شان به خبایان ها می آیند. بخش زیادی از مردم همه ثروت و درآمدشان به دوام و ثبات این حکومت وابسته است. این افراد در سه گروه قرار می گیرند:


گروهی مانند نیروهای نظامی، اطلاعاتی و ایثارگر همه چیزشان در گروی این نظام است. اینها زندگی شان به دوام این حکومت وابسته است. سرنگونی حکومت ریسکهای زیادی برای این افراد به همراه دارد و طبیعی است که اینها تا پای جان برای حفظ این نظام خواهند ایستاد.

گروهی دیگر مانند کارمندان دستگاههای دولتی ، بازنشستگان و کارمندان شرکتهای دولتی و شبه دولتی اگرچه ممکن است به لحاظ ایدئولوژیک با دولت همراه نباشند اما این افراد نیز زندگی شان به دولت وابسته است اما اینها حساب و کتاب خاص خودشان را دارند. اینها زمانی حاضر به همراهی در حرکتها گسترده خواهند شد که حس نمایند که وضعشان از این که هست بدتر نشود. اگر چشم انداز آینده طوری باشد که اینها حس نمایند که مملکت به سمت آشوب می رود و اینها ممکن است چیزی را که دارند هم از دست بدهند این گروه هم به هواداران پروپا قرص حکومت تبدیل می شوند.

گروه سوم طبقه متوسط و کاسب در جامعه است که اگرچه صورت مستقیم به دولت وابسته نیستند اما فضای آرام در جامعه لازمه کسب و کار و رونق اقتصادی آنها است. اینها کمترین حمایت را از دولت می نمایند ولی لزوما کسانی نیستند که در خیابانها حاضر بشوند و علیه دولت شعار بدهند. اینها تنها در شرایطی علیه دولت خواهند شد که تشخیص بدهند که دوران گذار به سرعت طی می شود و ریسکهای جانی و مالی قابل توجهی برای انها وجود نخواهد داشت.

5. نباید قدرت امنیتی طرف مقابل را دست کم گرفت:


جدای از وابستگی بخش زیادی از جامعه به حکومت، قدرت امنیتی و اطلاعاتی حکومت را نیز نباید دست کم گرفت. اتفاقات روز 22 بهمن نشان داده است که بخش امنیتی حکومت در طول 8 ماه گذشته تجدید قوا نموده است و حتی حرکتهای بسیار بزرگ شهری را می توانند کنترل نمایند و هم در صورت لزوم سرکوب نمایند و امکان هرگونه حضور گسترده را از طرف مقابل سلب نمایند.
تظاهرات بعدی جنبش سبز 25 اسفند (چهارشنبه سوری) است ولی این بار برنامه ریزی منسجم خواهیم داشت!
شکست مقدمه پیروزی است...

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

تاجیک و سازگارا؛ یک تقارن سبز!

تقارن دو اتفاق (یا به عبارت بهتر دو تهاجم کودتاچیان به جنبش سبز) در شامگاه سه شنبه 20 بهمن، توازن قوای موجود در عرصه سیاست ایران را در آستانه 22 بهمن، به خوبی ترسیم کرد: هک وبسایت دکتر سازگارا و حضور اجباری دکتر تاجیک در رسانه انحصاری.

سه شنبه شب وبسایت سازگارا از طرف گروه های سایبری وابسته به سپاه هک شد و اندکی بعد حساب کاربری یوتوب وی نیز از کار افتاد. همزمان با این تهاجم، دکتر تاجیک در رسانه انحصاری حضور یافت و ظاهرا حرف هایی زد که لشکر شکست خورده سپاه پاسداران از شنیدن آن روحیه بگیرد. تاجیک با استدلال های علمی و استراتژیک اثبات کرد که زمانی که یک دولت در آستانه فروپاشی قرار میگیرد، رسانه های خرد و (روابط مبتنی بر میکرو فیزیک قدرت) در برابر رسانه های کلان دولتی قد علم میکنند. او از انقلاب 57 مثال زد؛ دوره ای که نوار کاست، اعلامیه، شب نامه و شعار نویسی، رادیو تلویزیون دولتی را به زانو در آورد و اراده مبتنی بر دگرگونی را به مثابه یک حقیقت گفتمانی در کل جامعه حکمفرما کرد.
حال اجازه دهید با تحلیل از پیش نوشته شده دکتر تاجیک که مسلما مورد تایید مدیران وزارت اطلاعات و سپاه هم هست، به عرصه سیاست ایران بنگریم: یک غول رسانه ای به نام صدا و سیمای جمهوری اسلامی، هشت ماه است که یک ترجیع بند را به صورت های مختلف و از زبان شکنجه شدگانی با عقاید گوناگون بیان میکند. هشت ماه است که روحانی، بازاری، سیاستمدار، شهروند عادی و گمنام در قالب متهم، کارشناس، رهگذر، چماقدار و رهبر نظام جلوی دوربین می آیند و میگویند که تقلب در انتخابات توهمی بیش نبوده است. میزگرد، مناظره، مصاحبه، دیروز- امروز- فردا، سیاست ایرانی و ده ها برنامه مستند و غیر مستند در این ایام پخش شده و میشوند تا نشان دهند در انتخابات 8 ماه قبل، تقلبی صورت نگرفته است.

اما در برابر این غول رسانه ای، یک رسانه خرد (و البته هزاران میکرو مدیای دیگر) به نام گفتگوهای روزانه محسن سازگارا، با هزینه کمتر از 5 دلار در روز، قد علم کرده است. در این جا نمیخواهیم محتوای سخنان آقای سازگارا را تایید یا نفی کنیم. زیرا همانطور که تاجیک از مک لوهان نقل کرد، در جهان امروز محتوای پیام نسبت به شکل (فرم) آن در درجه دوم اهمیت قرار دارد و از این نظر شبکه شخصی ده دقیقه ای سازگارا هفت ماه پیش رسانه انحصاری را به زانو در آورده است. چرا که او در میکرو مدیای خود، هفت ماه پیش بحث تقلب را مطرح کرد و با موفقیت آن را پشت سر گذاشت و اکنون مدتهاست که در خصوص مسائل دیگر مثل تسخیر کف خیابان و اسقاط دولت کودتا به گفتگو میپردازد. اما رسانه انحصاری هشت ماه است که برای اثبات صحت انتخابات تقلا میکند و چون نتیجه نمیگیرد، هک کردن و حذف کردن رسانه های خرد را در دستور کار قرار میدهد. در واقع هک شدن وبسایت سازگارا از سوی دولت کودتا، مثال امروزی سخنان تاجیک در خصوص غلبه رسانه های خرد بر رسانه کلان دولت کودتا بود.
همزمانی اتفاقی حضور تاجیک در رسانه انحصاری با هک شدن وبسایت سازگارا، با توجه به سخنان تاجیک در خصوص تقابل میکرو مدیا و ماکرو مدیا، یک پیام دلگرم کننده داشت و آن این بود که دولت کودتا و ماشین تبلیغاتی آن در برابر میکرو فیزیک قدرت و رسانه های خرد به زانو در آمده اند. اکنون عرصه گفتمانی به تسخیر جنبش سبز درآمده است. در چنین حالتی سکوت یا سخن، هر دو به سود گفتمان در حال شکل گیری (یعنی گفتمان جنبش سبز) خواهد بود؛ تاثیر سازنده "شعار مرگ بر موسوی" و تهدیدات و توهین های امامان جمعه و حامیان دولت کودتا، این نکته را به خوبی اثبات میکند.



اکنون دیگر باید ماکرومدیا و میکرو مدیا را خاموش کرد و برای ثبت این پیروزی به خیابان رفت!
اکنون دیگر باید ماکرومدیا و میکرو مدیا را خاموش کرد و برای ثبت این پیروزی به خیابان رفت!
پی نوشت:
امشب همه میدانند که فردا 22 بهمن سبز است ... الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکبر- الله اکــــــــبــر
فردا صبح(۲۲بهمن ماه۱۳۸۸) راس ساعت ۱۰ از میدان دوم صادقیه(فلکه دوم صادقیه) به سمت آزادی

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

رو به سقوط

شواهد و قرائن متعدد حکایت از آن دارد که روز 22 بهمن به یک نقطه عطف، نه تنها در مبارزه هشت ماهه جنبش سبز، بلکه در تاریخ آزادی خواهی مردم ایران تبدیل خواهد شد. در ادامه به برخی از مهم ترین این شواهد بررسی خواهد شد.
1. بازداشت های کور

حاکمیت جنبش سبز را به مثابه یک تهدید امنیتی تعریف کرده است بنابراین ناچار است که با وبلاگ نویس و استاد دانشگاه (و گاه بستگان آنها) مانند سازمانهای تروریستی برخورد کند و افراد را به صورت تصادفی یا فله ای بازداشت کند. این امر نشان دهنده یاس و استیصال دستگاه اطلاعاتی است، چرا که هزاران نفر از فعالان جنبش سبز در حین زندگی عادی خود مشغول فعالیت هستند. سرداران و امنیتی ها در حال حاضر نه برای مدیریت بحران، بلکه برای حفظ موقعیت شغلی خود دست و پا میزنند. شبکه های اجتماعی جنبش سبز تثبیت شده اند و کودتاچیان دیگر قادر به انهدام آن نیستند.

اقدامات مذبوحانه آنان بارها آزموده شده و ناکام مانده است: فیلترینگ، پارازیت، کاهش سرعت اینترنت، بازداشت فراگیر و ... همه راهکار های موقتی هستند که فقط میتوانند نقش مسکن را ایفا کنند، نه درمان. از طرفی کارتهای حاکمیت برای بعد از 22 بهمن هم سوخته است: نمایش هتک حرمت اجرا شده و دیگر نمیتوان بعد از 22 بهمن تظاهرات ساندیسی برگزار کرد و در صورت حضور میلیونی و مسالمت آمیز سبزها در تظاهرات 22 بهمن، امکان خشونت و سرکوب به هیچ وجه وجود ندارد. بهترین معیار برای درک استیصال حکومت این است که هنوز بعد از گذشت هشت ماه از انتخابات، دادگاه تشکیل میدهند که در آن متهمی کتک خورده به قاضی صلواتی میگوید که انتخابات 22 خرداد درست بوده و تقلب نشده است! کودتاچیان جز تکرار دروغ و بازداشت هیچ برنامه منسجمی برای مهار جنبش سبز ندارند، مگر این که حاکمیت بتواند با تحریک هوادارن جنبش و رادیکالیزه کردن آن، شهروندان مسالمت جو را به سمت شورش شهری (حمله به مراکز دولتی یا اموال عمومی) سوق دهد. اما با توجه به تجربه ماه های اخیر، این تلاش نیز ناکام خواهد ماند، چرا که سبزها در 22 بهمن به صورت تاکتیکی بر سقوط دولت کودتا تاکید خواهند کرد تا شکاف درون حاکمیت را گسترش دهند.
2. سخنان رهبر نظام (19 بهمن)

رهبر نظام در آستانه 22 بهمن یک بار دیگر تلاش کرد تا سبزها را در برابر کل نظام قرار دهد و به این ترتیب از گسترش شکاف درون حاکمیت جلوگیری کند. ادامه این قمار هزینه مهلکی برای نظام خواهد داشت، چرا که هر قدر این بحران به طول بینجامد و هر قدر انطباق دولت احمدی نژاد بر کل نظام ادامه پیدا کند، موقعیت رهبری در درون نظام تضعیف میشود. آگاهی از این امر موجب انفعال رهبری شده است به طوری که وی نقدهای سخنان خود را به دقت دنبال میکند. به همین دلیل این بار از واژه "دشمن" کمتر استفاده کرد و با تاکید بر "افکار عمومی دنیا" و وجود شکنجه در غرب [مثل کهریزک] به فرافکنی پرداخت. آشکار است که 22 بهمن، 9 دی را محو خواهد کرد، اما رهبر نظام سعی کرد با یادآوری مجدد تجمع دولتی 9 دی خود را خونسرد و مطمئن نشان دهد و روحیه قوای خودی را حفظ نماید. او از "لجاجت" رهبران جنبش سبز سخن گفت و این یعنی که محاسبات کودتاچیان در خصوص پایداری جنبش کاملا اشتباه بوده است.
3. هسته ای کردن 22 بهمن

در روزهای منتهی به 22 بهمن ابتدا آمادگی ایران برای مبادله سوخت اعلام شد و اندکی بعد "فرمان" غنی سازی 20 درصدی صادر گردید. اما شتاب در این امر نشان داد که این حرکت یک مانور رسانه ای برای تحت الشعاع قرار دادن تظاهرات 22 بهمن بوده است. کودتاچیان در یک اشتباه فاحش دیپلماتیک تصمیم گرفتند به قیمت تقویت موضع غرب در برابر چین و روسیه، توجه محافل غربی را از جنبش سبز منحرف و به پرونده اتمی معطوف کنند. با اعلام غنی سازی 20 درصد از سوی ایران، هدف تاکتیکی غرب تضعیف موقعیت چین در شورای امنیت محقق شد. بنابراین آمریکا و اتحادیه اروپا در بیانیه ای مشترک و کم سابقه بدون اشاره به پرونده هسته ای، از نقض حقوق معترضان در ایران ابراز نگرانی کردند و در خصوص سرکوب معترضان در سالروز تاسیس جمهوری اسلامی هشدار دادند. در نتیجه بلوف 20 درصدی رئیس دولت کودتا با بدل 80 درصدی غرب به غنی سازی 100 درصدی جنبش سبز در آستانه 22 بهمن تبدیل شد.

اکنون رسانه های بین المللی بدون توجه به تخیلات هسته ای کودتاچیان، در انتظار حرکت جنبش سبز در 22 بهمن هستند؛ به زودی یکی از آخرین معضلات بزرگ بشریت، حل و فصل خواهد شد.

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

روز مباهله

از مدتی پیش عنوان شد که کودتاچیان برای تظاهرات 22 بهمن از نیروهای مزدور استفاده خواهند کرد تا میدان آزادی را به هر طریق اشغال کنند. منابع مختلفی این خبر را تایید میکنند و مسلما جمعیتی از تظاهر کنندگان مزدور (تماما از روستاییان و به ویژه از استانهای همجوار تهران) به پایتخت اعزام خواهند شد.

به این ترتیب تعداد آنها در روز 22 بهمن قابل توجه خواهد بود، اما استفاده از نیروی مزدور اشتباهی تاکتیکی است که با هوشیاری سبزها می تواند به شکست فاحش کودتاچیان تبدیل شود.

باید توجه داشت که کودتاچیان سنگر به سنگر در حال عقب نشینی هستند: آنها در روز 9 دی، جمعیتی از کارمندان قراردادی و اقشار مذهبی را با تهدید و به بهانه هتک حرمت امام حسین به خیابان آوردند، اما با شعار اشتباه "مرگ بر موسوی" موجب انزجار و ریزش آنان شدند، به طوری که امکان بسیج مجدد جمعیت روز 9 دی را از دست دادند.

نکته اساسی این است که جمعیت مزدور 9 دی، در آوردگاهی خالی از رقیب به میدان آمد اما در 22 بهمن نیروی مزدور در محاصره اکثریت سبزها قرار دارد و برخورد این دو صف میتواند به یک پیروزی شیرین برای ملت ایران تبدیل شود. هر چند تعداد مزدوران در روز 22 بهمن قابل توجه است، اما همین تعداد زیاد می تواند به شکست برنامه کودتاچیان منجر شود، چرا که شاخص ها و متغیرهای متعدد و غیر قابل پیش بینی در این روز وجود دارد و هر یک از این شاخص ها یک فرصت بالقوه برای جنبش سبز است. فراموش نکنیم که همواره بخشی از پیروزی جنبش سبز، مدیون اشتباهات بلاهت آمیز کودتاچیان بوده و خواهد بود!
استفاده از نیروی مزدور در همه دیکتاتوری های رو به زوال آزموده شده و شکست خورده است. اجازه دهید ابتدا به دو نمونه تاریخی اشاره کنیم:
1. در کشاکش مبارزات در انقلاب 57 در یکی از مراکز استانها، اداره ساواک تصمیم میگیرد که جمعیتی را از روستاهای اطراف برای حمایت از پادشاه به مرکز شهر گسیل کند. زمانی که کامیون حامل روستاییان به محل تظاهرات رسید، انقلابیون داشتند شعار مرگ بر شاه خائن سر می دادند و روستاییان که با دیدن این صحنه عصبی و دستپاچه شده بودند، با شعار "زنده باد شاه خائن" به مقابله با تظاهر کنندگان پرداختند ... در نهایت جمعیت مزدور با شلیک خنده انقلابیون و بدون درگیری متلاشی شد!

2. نقل شده است که در جنگ قادسیه، پیاده نظام ارتش یزدگرد، از نیروهای مزدور تشکیل شده بود. این نیروها که در صف اول سپاهیان قرار گرفته بودند، آن قدر تعلل کردند که سواره نظام از پشت رسید و آنها زیر سم اسبان له شدند.

و اما در 22 بهمن سبز،

* باید توجه داشت که نیروهای مزدور اگر از هم جدا شوند، گم می شوند و به همین دلیل کاملا ساکن و بی تحرک هستند. آنها یک شب در راه هستند و از صبح زود در محل تظاهرات مستقر میشوند و همین امر آنها را خسته و بی نظم خواهد کرد. طولانی شدن تظاهرات و کشیده شدن آن به عصر به نفع سبزها خواهد بود.

** هشیار باشیم و بدل نخوریم! اگر معتبر ترین رسانه های جهان اعلام کردند موسوی در فلان مسیر در محاصره کودتاچیان است، یا سبزها در مقابل اوین یا صدا و سیما با کودتاچیان درگیر شده اند و نیاز به کمک دارند، تا ساعت 2 عصر نباید از میدان آزادی یک قدم دور شویم. در 22 بهمن مسیرهای منتهی به میدان آزادی تنگه احد جنبش سبز هستند، اگر آن را رها کنیم، بهره ای جز پشیمانی نخواهیم برد.
ابراهیم نبوی در این خصوص هشداری داده است که عینا نقل میکنیم: "نقشه ای منتشر شده است که نشان می دهد سبزها از مسیر دیگری جز مسیر راهپیمایی اصلی میدان آزادی به طرف مراکز حساس حکومتی حرکت کنند و در حقیقت از روز 22 بهمن به عنوان روزی برای جدال با حکومت استفاده کنند. این طرح جز آنکه با اندیشه جنبش سبز که همان حضور گسترده در خیابان ها و قدرتنمایی ملی در برابر دولت است مخالف است و در عمل شر سبزها را از تظاهرات حکومتی می کند و میدان آزادی را برای حامیان استبداد باز می گذارد، یک دام خطرناک برای درو کردن تندروهای جنبش سبز است ... از این دام باید پرهیز کرد و دچار خام دستی و ساده دلی نباید شد. جنبش سبز باید با حضوری عظیم در همه شهرها، بخصوص تهران فضای عمومی را تحت الشعاع قرار دهد و شعارهای جنبش سبز را تکرار کند". گفته شده است که کروبی یا موسوی ممکن است مسیر اعلام کنند. میتوان تظاهرات را از هر نقطه ای آغاز کرد، اما تاکید بر آن است که همه مسیرها به سوی آزادی باشد و تحت هیچ شرایطی حرکت بر خلاف مسیر یا به سمت مسیرهای انحرافی صورت نگیرد. به عبارت ساده تر، میتوانیم از هر جایی شروع کنیم، اما هر جا که هستیم نباید به عقب یا چپ و راست برگردیم و فقط به سمت آزادی حرکت کنیم.
* ما بیشماریم و به شیوه های بیشمار می توانیم با کودتاچیان مبارزه کنیم. ممکن است عده ای به هر دلیل (کهولت سن، بیماری، شناخته شده یا سابقه دار بودن ...) نتوانند در تظاهرات اصلی شرکت کنند. اما این امر از مبارزه آنها جلوگیری نمیکند. در روز 22 بهمن، تماس تلفنی با پلیس 110 و گمراه سازی سرکوبگران یک روش مناسب برای گیج کردن سرکوبگران است. اگر به هر دلیل امکان حضور در محل اصلی تظاهرات را نداریم، با خرید یک کارت تلفن می توانیم ساعات خوشی را برای سرکوبگران رقم بزنیم! می توانیم (با رعایت اصول ایمنی) به پلیس تلفن زده و نقش یک جاسوس بسیجی را ایفا کنیم و بگوییم در فلان محل اغتشاش شده است! اگر از این کار خسته شدید، میتوانید برای پلیس 110 یک شعر دکلمه کنید.

همچنین از کار انداختن دوربین های کنترل و بلندگوها – اگر به "محاربه" منجر نشود – مفید خواهد بود. در روز 22 بهمن، خیابانهای شهر، به خصوص خیابانهای فرعی بسیار خلوت هستند. میتوان در روز روشن با یک اسپری شعار های جنبش سبز را بر روی دیوارها (به خصوص اماکن دولتی) نوشت و از این حرکت فیلمبرداری کرد. این کار از فتح زندان اوین ارزشمند تر است چرا که دنیا می فهمد که کودتاچیان قادر به کنترل جنبش سبز و اداره امور نیستند. همچنین ایده ها و ابتکاراتی مثل فرستادن بادکنک سبز و ... نیز برای کسانی که قادر به شرکت در تظاهرات نیستند، توصیه میشود. هر چند بهترین کار این است که در تظاهرات شرکت کنیم، اما شرکت نکردن در تظاهرات بد ترین کار نیست؛ بدترین کار در روز 22 بهمن، بیکار نشستن در خانه و پیگیری اخبار از ماهواره و اینترنت است! فراموش نکنیم که ما بیشماریم و به شیوه های بیشمار می توانیم با کودتاچیان مبارزه کنیم.
* حامیان دولت به دو بخش اصلی تقسیم میشوند:

1 – پیاده نظام: نیروهای مزدور که برای اشغال میدان به تهران آورده شده اند و به هیچ وجه درگیر نمیشوند.

2 – سواره نظام زرهی: چماقداران و لباس شخصی ها که توسط یگان ویژه حمایت میشوند.
باید مانند جنگ قادسیه، این دو گروه را با یکدیگر درگیر کرد و شیرازه سپاه کودتا را در هم ریخت. برای این کار تاکتیک "اسب تروا" پیشنهاد شده است تا بخشی از سبزها با سکوت در صف مزدوران نفوذ کنند، اما صف اصلی سبزها در پشت سر صف مزدوران قرار خواهد گرفت و بعد از آنها به میدان می رسد. سواره نظام رو به سمت سبزها و پشت به پیاده نظام دارد زیرا هدف اصلی و تنها برگ برنده سرکوبگران این است که از اختلاط و تماس سبزها با نیروهای مزدور جلوگیری کنند (اصولا یک پایه دیکتاتوری، قطع ارتباط بین مردم و ایجاد ترس و نفرت متقابل در میان آنهاست). بنا براین باید تلاش کرد به هر طریق ممکن، حتی از طریق فشار جمعیت و عقب راندن چماقداران، به درون جمعیت مزدور نفوذ کنیم و شعارهایی بدهیم که برای آنها هم جذاب باشد. این حرکت باید از طرف سبزهایی که به درون جمعیت مزدوران نفوذ کرده اند (اسب تروا) تقویت شود. مزدوران شستشوی مغزی شده اند و تصور می کنند که دارند از روزی حلال و ناموس خود دفاع می کنند. خیلی اهمیت دارد که شعارها حاوی اهانت به روستاییان و ساندیس خورها نباشد و هویت آنها را زیر سوال نبرد.

به عنوان مثال نشان دادن پول یا پرتاب سکه، ساندیس یا ... به طرف آنها به تقویت آرمان جنبش سبز – یعنی وحدت ملی – کمک نمیکند، بلکه موجب تحقیر و تحریک آنها میشود و این خواست کودتاچیان است. در مجموع بهتر است شعارها ایجابی و در تایید آرمانهای جنبش سبز و حتی الامکان ساده و بی ابهام باشد نه در تهاجم به آرمانها یا اهداف سایرین. یک چوپان معنی رفراندوم یا سفله پروری را نمیفهمد اما اگر عکس یک شهید یا یک قربانی تجاوز جنسی را ببیند، خونش به جوش می آید! (این امر توسط اعضای فعال انقلاب سبز در چند استان، از طریق نمایش تصاویر و CD های روشنگر به روستاییان تست شده است).
مهم تر از این، روحیه سلطه پذیری، نفاق و همرنگی با جماعت است که در مزدوران وجود دارد؛ آنها معمولا جرئت مخالفت و ابراز وجود در برابر اکثریت را ندارند و زود جا میزنند، به همین دلیل به راحتی و بدون تهاجم میتوان کنترل آنها را در دست گرفت. بنا براین باید به هر طریق ممکن با آنها یکی شویم و موانع و حصارهای کودتاچیان را دور بزنیم یا پشت سر بگذاریم. کارکرد تاکتیک "اسب تروا" وقتی بهینه میشود که سبزها در هر دو صف تظاهرات حضور داشته باشند، چرا که با این کار سرکوبگران و نیروهای حائل محاصره می شوند. وقتی سواره نظام با صف تظاهر کنندگان سبز درگیر شد، باید از درون جمعیت مزدوران و از پشت سر سواره نظام، تحرکات و شعارها را آغاز کرد. پس از یکی شدن جمعیت چماقداران هیچ کاری نمیتوانند بکنند، جز این که افراد را به صورت تک و انفرادی شناسایی و دستگیر کنند که این امر باید با مقابله و هجوم همه جانبه اطرافیان خنثی شده و فرد مورد تهاجم فورا نجات داده شود. سرکوبگران در این حالت مقاومت چندانی نخواهند کرد، چرا که تظاهرات نباید بر هم بخورد.

* با خالی شدن استانها از نیروهای مزدور، سبز کردن تظاهرات 22 بهمن در شهرستانها با موانع کمتری مواجه خواهد بود. برای شهرستانها صرف حضور (حتی با سکوت) در تظاهرات 22 بهمن میتواند بخشی از نیروهای سرکوب را زمین گیر کند.
* به خاطر داشته باشیم که بعد از پایان تظاهرات، بخش زیادی از مزدوران (به علت عدم آشنایی با مسیر ها و کثرت جمعیت) قادر به پیدا کردن اتوبوس خود نخواهند بود و به صورت رقت انگیزی گم میشوند. برخورد دلسوزانه سبزها میتواند تظاهرات 22 بهمن را به فرصتی برای ریزش آنها تبدیل کند؛ حتی میتوان کاری کرد که آنها در بازگشت هم ولایتی های خود را نیز سبز کنند.

ما بی شماریم و هر عملی که هر یک از ما در هر لحظه انجام میدهیم، توسط هزاران نفر دیگر هم انجام میشود. یک CD سبز 150 تومانی که شبانه در یک خانه محقر پایین شهر انداخته میشود، همه آثار مخرب رسانه انحصاری، پارازیت و فیلترینگ را با وجود آن همه مخارج نجومی، بی اثر می کند. شکست و زوال کودتاچیان قطعی و منطبق بر سنتهای تاریخی و الهی است، اما پیروزی ما فقط و فقط به تلاش شبانه روزی و هوشمندانه خودمان بستگی دارد.

22 بهمن روز مباهله است؛ ما با خانواده هایمان می آییم، کودتاچیان با مزدوران!

رسانه شمایید...

پی نوشت :

21 بهمن ساعت 9 شب بانگ الله و اکبر از فراز هر آشیانه ی سبزی شنیده خواهد شد ...

چند وب پروکسی (فیلترشکن) :

http://tunneldirect.com/

https://coverme.in/

دانلود فیلتر شکن اولترا سارف ورژن 991

دانلود فیلتر شکن اولترا سارف ورژن 992

برای دانلود کلیپ های یوتیوب با پسوندهای متفاوت میتونید از این سایت استفاده کنید:

http://youtube1.co.tv

در صورت فیلترینگ عدد 5 وبلاگ را به 6 تغییر بدهید و اگر چنین سایتی موجود نبود به این آدرس مراجعه کنید

کاری از گروه انقلاب سبز