۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

از کارناوال عاشورا تا اهانت به عکس آیت الله خمینی،هشدار به سبزها در خصوص حیله تکراری کودتاچیان!

از میان همه وقایع چندش آور و دردناک روز دانشجو، کودتاچیان قضیه پاره کردن یک عکس را به شدت رسانه ای کرده اند. داستان از این جا شروع شد که صدا و سیمای انحصاری کودتا از میان تمام اخبار و شعارهای روز دانشجو، یک خبر احتمالا ساخته شده و مشکوک را به عنوان خبر اصلی روی آنتن برد، تا به اصطلاح عمق دین ستیزی و انتقام جویی جنبش سبز را نشان داده باشد.
اجازه دهید قبل از پرداختن به تصاویر مربوط به آتش زدن عکس آیت الله خمینی، به پس زمینه های تاریخی آن نگاهی کوتاه داشته باشیم. در سال 1376 و در بحبوحه مبارزات انتخاباتی (که با ایام محرم مقارن بود) فیلمی 20 دقیقه ای از دختران بی حجاب و پسران به اصطلاح سوسول در محافل مذهبی و سیاسی توزیع شد که با تعداد زیادی اتومبیلهای گران قیمت کارناوالی درست کرده بودند و در عصر روز عاشورا، به رقص و دست افشانی برای خاتمی میپرداختند و شعار «فقط خاتمی» سر میدادند. این فیلم که بعدها به فیلم کارناوال عاشورا معروف شد، در مقیاسی عظیم در کلیه مساجد و حوزه های مذهبی کشور توزیع شد و در بین مذهبیون نفرت و انزجار شدیدی از خاتمی و هوادرانش ایجاد کرد. اما بعد ها مشخص شد که این فیلم توسط حامیان شبه نظامی نامزد مطلوب رهبری در صدا و سیما ساخته شده است و زنان به اصطلاح معلوم الحالی که در فیلم دیده میشوند، همانهایی هستند که در قالب گردانهای شش نفره در خانه های عشرت امثال سردار زارعی دست به دست میشوند. خاتمی از سازندگان فیلم شکایت کرد، اما جالب آنکه قوه قضائیه به این شکایت رئیس جمهور وقت اصلا رسیدگی نکرد.
اینک در آستانه ماه محرم، حرکتی مشابه برای تحریک علما و روحانیون صورت گرفته است تا به آنها القا شود که هدف سبزها، اعتراض به آدمکشی، تجاوز و شکنجه نیست. سبزها به دنبال نابود کردن اصل روحانیت هستند. دلایل این امر متعدد است؛ چون از بین این همه تصاویر و اخبار و شعارها، فقط پاره کردن عکس آیت الله خمینی روی آنتن رفت. به عنوان مثال تصاویر متعددی هست که نشان میدهد عکس رهبر نظام پاره یا لگد مال میشود، یا بر ضد شخص وی شعار داده میشود، اما صدا و سیما این تصاویر را دارای ارزش خبری نمیداند و فقط پاره کردن عکس آیت الله خمینی را نشان میدهد. شاید برای برخی از مخالفان نظام این حرکت خوشایند بوده باشد ، اما باید از خود بپرسیم که در حالی که هزاران نفر به خاطر شعار علیه دیکتاتور زنده باتوم میخورند و شکنجه میشوند، حمله به عکس کسی که 20 سال پیش از دنیا رفته، فقط میتواند به نفع کودتاچیان تمام شود. پاره کردن یا آتش زدن عکس کسی که دیگر زنده نیست، به معنی تلاش برای حذف اندیشه اوست و سبزها نشان داده اند که اهل تکثر هستند و هیچ وقت به دنبال حذف یک عقیده نیستند، بلکه کاملا برعکس به دنبال ایجاد چارچوبی دموکراتیک برای زندگی مسالمت آمیز و حقوق برابر پیروان همه عقاید هستند.
باید هشیار بود که مانور کردن بر روی این خبر، تلاشی است برای به حاشیه راندن اخباری مهم تر، نظیر حمله لات ها و چاقو کش های سپاه به دانشگاه و همکاری رئیس دانشگاه با این گروه اراذل، که از زمان تاسیس دانشگاه تهران تا امروز سابقه نداشته است. باید توجه داشت که این حرکت، ناشی از وحشت کودتاچیان از دهه محرم است که روحانیون و واعظان از نزدیک با تمامی اقشار جامعه ارتباط میگیرند و با مواضع حق طلبانه و «عاشورایی» ملت آشنا میشوند. باید توجه داشت که این حرکت، فقط یک تلاش رسانه ای است و تظاهرات محدودی که انجام میشود، فقط در حوزه ها و مکانهای سربسته است. کودتاچیان جرئت به راه انداختن تظاهرات عمومی را ندارند، زیرا میدانند که هر تظاهراتی فورا به وسیله مردم تصرف خواهد شد. جالب این که در حال حاضر دولت مهرورز (که تا این لحظه هیچ واکنشی به خبر ساختگی نشان نداده) حاشیه امنی پیدا کرده و در فرصت به دست آمده، به شکنجه زندانیان و تخریب کشور مشغول است. بنا براین، این هیاهو چیزی نیست جز تلاش برای ایجاد حاشیه امن و ادامه حیات دولت کودتا و تداوم جنایاتی که در 6 ماه اخیر صورت گرفته است.
مسلم است که در میان جمعیت عظیم هوادار جنبش سبز، تعداد علاقه مندان به آیت الله خمینی کم نیست. در عین حال کسانی هم هستند که به او علاقه مند نیستند، اما مسئله این است که سبزها این تفاوت ها را به رسمیت میشناسند و آن را سرکوب نمیکنند و هیچ کس را وادار به وحدت با خود نمیکنند. مهم نیست که کدام دسته در اکثریت هستند، آن چه اهمیت دارد این است که سبزها احترام به عقاید و همزیستی مسالمت آمیز را ابتدا در جمع خود تمرین کنند، که کرده اند و همین کار هم کودتاچیان را به خودزنی واداشته است. مسئله این است که سبزها 6 ماه تمام در برابر آدم ربایی، شکنجه، تجاوز و قتل مقاومت کرده اند. مسئله این است که مدتهاست به حرمت انسان و جان و مال و ناموس وی تجاوز میشود و این مسئله از پاره کردن یک قطعه کاغذ مهم تر است و باید به فوریت مورد رسیدگی قرار گیرد.
متاسفانه با انتشار این خبر مشکوک، شماری از سبزها از مسائل اصلی و خبرهای دردناک تر روز دانشجو غافل شده اند و در آستانه روزهای حساس دهه محرم، به بحث در مورد مسائل تاریخی می پردازند. برخی هم شتابزده پیشنهاد حمل عکس آیت الله خمینی در تجمعات و تظاهرات جنبش سبز را میدهند. اما باید توجه داشت که مشترکات و مطالبات اساسی و انسانی دیگری هست که مورد توافق همه سبزهاست و این خواسته ها و شعارهای مسالمت آمیز، شش ماه است که به وحشیانه ترین روش سرکوب میشود. باید با صراحت گفت که هیچ خبر یا اتفاقی، ساختگی یا واقعی، نباید باعث فراموش کردن دستاوردهای ارزشمند مبارزات 6 ماه اخیر شود. هیچ اختلاف نظری نباید باعث شود که قاتلان ندا و سهراب و متجاوزان کهریزک لحظه ای آسایش داشته باشند.
نباید فراموش کنیم که مجید توکلی و حدود 200 دانشجوی دیگر، در حال حاضر تحت شدید ترین شکنجه ها قرار دارند. باید هشیار بود و این آخرین تقلا ها و دست و پا زدن های کودتاچیان را در کمال خونسردی به تماشا نشست. ایام حساس محرم نزدیک است و سبزها باید روش و رفتار 6 ماه گذشته خود را با جدیت و ممارست هر چه تمام تر ادامه دهند. به زودی روزهایی سبز فرا میرسد که پیروان همه عقاید و همه اقوام و نژادها با حفظ عقیده خود و در عین احترام به علایق یکدیگر حیات اجتماعی و انسانی جدیدی را آغاز میکنند و از این روزهای سیاه، جز خاطره ای عبرت آموز، چیزی باقی نمیماند.
پی نوشت :


این توطئه کودتاچیان با وجود تکراری بودن بسیار خطرناک است !
هدف این توطئه سرکوب سبزهاست !
لطفا به گسترده ترین شکل ممکن اطلاع رسانی کنید ...

سیاست ما عین دیانت ماست و در دیانت ما تهمت زدن جرم است، در دیانت ما دروغ ممنوع است، در دیانت ما سرقت رای مردم گناه است، در دیانت ما حفظ حرمت انسانها واجب است، در دیانت ما آدمکشی و تجاوز ممنوع است، در دیانت ما خدا بزرگ است؛ خدا از هر بت و از هر ولی بزرگتر است.

الله اکبر ، مرگ بر دیکتاتور؛ این صدای خداست که از حنجره ملت فوران میکند.

جمعه 4 دی و شنبه 5 دی ساعت 10 شب، هر جا که هستیم، صدای خدا میشویم و با تمام وجود بر دیکتاتور فریاد میزنیم: الله اکبر !

رسانه شمائید

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

16 آذر و ادامه راه

مراسم یادبود 16 آذر به راستی یگ گردنه در مسیر سبز جنبش مدنی ایران بود. پس از تصرف دو تظاهرات رسمی روز قدس و 13 آبان، جنبش برای اولین بار، به مناسبتی رسید که شامل راهپیمایی عمومی نمیشد. به همین دلیل بسیاری از گروه ها و شخصیتهای فعال، از دعوت عمومی مردم به شرکت در تظاهرات خودداری کردند تا 16 آذر امسال به مراسمی کاملا مردمی و خودجوش تبدیل شود.

16 آذر 88 نقطه شروع مجددی برای جنبش سبز است، چرا که پس از گذشت شش ماه نه تنها فروکش نکرد، بلکه توانست بدون مخفی شدن در پشت تظاهرات رسمی، خود را بر کودتاچیان تحمیل کند. باید اذعان داشت که عموم مردم (با پیشگامی دانشجویان) این گردنه را با موفقیت کامل پشت سر گذاشتند و جنبش سبز با این حضور، وارد مرحله ای دیگر از سیر رشد خود شد، به طوری که میتوان گفت دستاوردهای رخداد 16 آذر، به مراتب درخشان تر و موثر تر از مراسم روز قدس و 13 آبان است و تاثیری اساسی در تداوم جنبش سبز خواهد داشت.

برخی از نکات برجسته مراسم 16 آذر:

1. تلاش رهبر نظام برای عدم موضعگیری (به خصوص در سخنرانی عید غدیر) با واکنش سنجیده دانشجویان و مردم رو به رو شد. واضح است که او تلاش میکند خود را از درگیری کنونی کنار بکشد و سیاست صبر و انتظار پیشه کند تا در موقعیت مناسب خود را به طرف پیروز بچسباند. به همین دلیل است که رهبر نظام، بر خلاف گذشته دیگر از جنایات سپاه و مهملات رئیس دولت کودتا دفاع نمیکند. اما این کافی نیست چرا که حرف نزدن و تصمیم نگرفتن موجب سلب مسئولیت نمیشود. 16 آذر نشان داد که مسئله از بحث و مشاجره بی فایده در مورد تقلب یا عدم تقلب فراتر رفته و جنبش به طور کامل بر آرمان حاکمیت ملی تمرکز کرده است و تا زمانی که رهبر نظام موضع خود را در خصوص حاکمیت ملی روشن نکند، تحت فشار خواهد بود. شعارهای دانشجویان و مردم در 16 آذر نشان داد که روند شفافیت در عرصه سیاست ایران به مسیری بازگشت ناپذیر افتاده است و اگر رهبری بیش از این به انفعال و کلی گویی ادامه دهد، از طرف همه جناح های درگیر مورد تهاجم قرار گرفته و در نهایت حذف خواهد شد. اما اگر چنانکه به او نصیحت شد، موضع خود را روشن کند، هنوز این فرصت را دارد که از کمک و همکاری یکی از طرفین برخوردار شود.

2. حضور موثر و همدلانه مردم و دانشجویان در مراسم 16 آذر، ناکارآمدی و شکست سیاست سرکوب کودتاچیان را اثبات کرد و مردم بدون ترس و با آمادگی کامل به خیابانها ریختند. اکنون کودتاچیان به شدت ترسیده اند؛ اژه ای رسما اعلام کرد که دولت قادر به کنترل اوضاع نیست و دست به دامن پدر و مادرها شد و فرمانده پلیس تهران هم به دروغ اعلام کرد که بسیج ماموریتی در این روز نداشته است. ترس و دروغگویی رجب زاده نشان میدهد که حکومت قادر به پذیرش مسئولیت اعمال خود نیست؛ این یعنی دولت اقدامات ضد امنیتی انجام میدهد و همین مسئله برای ایجاد اجماع ملی در خصوص لزوم مقابله با ناامنی دولتی کافیست.
3. در مراسم 16 آذر امسال، شکست نظریه "جنگ نرم" اثبات شد. سردار فضلی تلاش کرد با فریبکاری در خصوص "تدابیر فرهنگی" و "تقدیم گل"، مردم را به صورت نرم، فریب دهد، اما مردم این بار با آمادگی قبلی آمدند و مانند 13 آبان غافلگیر نشدند. مسلم است که اگر کودتاچیان قصد آشتی با دانشجویان را داشتند، ابتدا به دانشجویان زندانی در اوین گل تقدیم میکردند. باید توجه داشت که فرماندهی کنونی سپاه، این نیرو را در مسیر انزوا و انحلال پیش میبرد و این بر عهده اعضا و فرماندهان متعهد نیروهای نظامی است که به فکر آینده خود و سازمان متبوعشان باشند و هر چه زودتر راهی برای بازگرداندن نیروهای نظامی به مسیر درست خود پیدا کنند تا جای غضب و خشم ملت، از کمک مردم برخوردار شوند.
4. بانگ الله اکبر به رسانه جنبش سبز تبدیل شد؛ رسانه ای که نه تنها با قطع اینترنت، بلکه حتی با قطع برق هم از کار نمی افتد. پس از هفته های اول اعتراضات که بانگ الله اکبر شبانه رو به خاموشی رفت، ابتکار استفاده از این شعار برای روحیه دادن در شب قبل از تظاهرات روز قدس، باعث شد که از این کنش به صورتی هدفمند و به عنوان یک رسانه استفاده شود. با تداوم این کار در شب قبل از 13 آبان، اینک بانگ الله اکبر – فراتر از محتوای مذهبی آن – به عنوان یک رسانه جهت روحیه دادن و اطلاع رسانی به شهروندان فاقد رسانه مورد استفاده قرار میگیرد. این امر به خوبی در فریادهای شکوهمند شب 15 آذر قابل مشاهده بود.

5. دولت کودتا با جلوگیری از حضور رهبران جنبش در بین مردم، ظاهرا یک پیروزی کوتاه مدت به دست می آورد، اما واقعیت این است که تن به ریسکی بزرگ داده است که در نهایت سقوط آن را به دنبال خواهد آورد. با تعویق حضور رهبران در میان تظاهر کنندگان و جمعیت سبز، همواره این احتمال وجود دارد که حضور بعدی آنان، چنان روحیه و جسارتی به مردم بدهد که در یک چشم به هم زدن شهر را به طور کامل از دست کودتاچیان خارج سازند.
6. آخرین و مهمترین دستاورد مراسم 16 آذر امسال این بود که سبزها فهمیدند کودتاچیان ابله نیستند! در واقع دولت کودتا و متحدانش در سپاه و بیت رهبری، به تدریج در رویارویی های مناسبتی تجربه آموخته و زبده شده اند. آنها در هر مناسبت با جمع آوری نیرو از مناطق حاشیه ای و استخدام اراذل و اوباش روزمزد به صورتی وحشیانه به تجمع مسالمت آمیز مردم حمله میکنند و در فاصله بین مناسبتها به توجیه نیروها و ترمیم خطوط دفاعی خود میپردازند. در عین حال تمام رسانه ها را فیلتر یا محدود میکنند و در تلاشهای رسانه ای خود، تلاش میکنند جمعیت سبزها را کمتر از میزان واقعی نشان دهند. 16 آذر با پیروزی قاطع مردم و دانشجویان به پایان رسید، اما جنگ روانی کودتاچیان باعث شد که دانشجویان در روز 17 آذر تا مرز درگیری و خشونت با مزدوران پیش بروند و هزینه ای سنگین پرداخت شود. این یک هشدار به همه پیشگامان و فعالان جنبش سبز است؛ چرا که تکرار بیش از حد یک شگرد و به روز نکردن آن، سبب آزمودگی و آمادگی حریف میشود و امکان استفاده از اصل غافلگیری محدود میشود. علاوه بر این، تمرکز بر رویارویی های دوره ای و مناسبتی، باعث میشود که کودتاچیان به این نتیجه غلط برسند که همین وضع موجود را میتوان ادامه داد و دولت نامشروع را با خشونت و سرکوب حفظ کرد؛ در این صورت با گذشت زمان شاهد کاهش خشونت ها نخواهیم بود.

و در پایان

همان طور که در بیانیه شماره 16 ذکر شد، مبارزه مدنی فقط به مناسبتهایی مثل 16 آذر خلاصه نمیشود، باید برای 17 آذر و 18 آذر و همه روزها و هفته ها برنامه داشت و روزنه هایی جدید گشود و راه حل هایی جدید خلق کرد. بر عهده کلیه فعالان جنبش سبز است که با خلاقیت و ابتکار، عرصه های مدنی جدیدی را برای مبارزه مسالمت آمیز با دولت کودتا جستجو کنند، در غیر این صورت خطر دلزدگی یا خشونت ورزی در بین بخشهایی از هواداران جنبش سبز، دور از ذهن نیست. در برخی از رویارویی های 16 آذر، شاهد بودیم که سبزها با نشان دادن اسکناس، تجمع کنندگان غیر مسلح حامی دولت را تحقیر میکردند. باید توجه داشت که اغلب آنها هنوز اسیر ترس و فقر هستند و به رسانه های مستقل دسترسی ندارند. آن دسته از حامیان دولت که ضرب و شتم نمیکنند و فقط به عنوان تجمع کننده مورد استفاده قرار میگیرند، در واقع برده های سیاسی دولت کودتا هستند و حقیقتا در وضعیتی ترحم انگیز به سر میبرند. آنها به زبان عامیانه «چاقال» های کودتاچیان و رهبری هستند و «چاقال» را نباید تحقیر کرد، بلکه باید بر او رحم و شفقت آورد و نجاتش داد، و گرنه چه فرقی است بین سبزها و فرماندهان سپاه؟ برای تعامل با این افراد و گروه ها، راه های بهتری هم هست. به همین دلیل جنبش در این مرحله نیازمند رویکردی سازنده و غیر تقابلی است تا آن افراد را از موضع تدافعی و جنگی خارج کند، نه این که سبب تصلب و انقباض فکری بیشتر در آنها شود.

پی نوشت :


باشد! باشد ! من هراس ام نيست چون سرانجام پر از نكبت هرتيره رواني را كه جنايت را چون مذهب حق موعظه فرمايد, مي دانم چيست !خوب مي دانم چيست

شمارش معکوس رژیم آغاز شده است!

اما به یک نکته ی مهم توجه کنیم و آن هم گذشتن از افراد بزرگی مانند میرحسین موسوی است !

چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را بر اندازد نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد چو تنها کرد هر یک را بتنهائی بر او تازد چنان اندازدش از پای که دیگر سر نیفرازد!

ما تا آخر با میرحسین هستيم اما جنبش ما وابسته به فرد نیست او هم در کنار ما مبارزه می کند نه در جلوي ما اما بي انصاف نباشيم او هم سختی های فراوانی را تحمل کرد و وعده هاي توافق و تقسيم قدرت رو که از طریق حداد عادل به او پيشنهاد شد نپذیرفت و خشم زورگویان را برآورد ...

نمیدانم جنبش از بد گفتن به آیت الله هاشمی رفسنجانی چه سودی میبرد ! میخواهیم بگوییم که حافظه ی تاریخی قوی داریم ؟! اگر اینطور باشد که باید از همه ی افراد سیاسی امروز به خاطر رفتارهای دهه ی 60 آنها بگذریم ! باید از پتانسیل هر شخصیتی برای پیشبرد جنبش استفاده کنیم ...

دهه ی محرم در راه است

از اول محرم شالها و دستبندهای سبز رو دوباره احیا میکنیم

هر روز یک روز به 22 بهمن نزدیک تر میشویم ... روزی که سبزها تصمیم دارند میلیونی به خیابان بیایند و بزرگترین حضور خود را به نمایش بگذارند ...


دانلود نرم افزار قوی اولترا سارف ورژن 9.8

Ultra Surf 9.8

برای دانلود فیلم های 16 آذر به اینجا بروید

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

چه شاخه گلی به مردم میدادند!


درود بر همه ی هموطنانم

دوستان هر کس در تجمعات شرکت کرده و شاخه گل نگرفته لطفا خودش را معرفی کنه !!!

حرامیان معنای گلتان را فهمیدیم . باتوم است که بر فرقمان وارد میشود . تهران قیامت است

الان خسته ام و فقط آهنگ وبلاگ را تغییر میدهم

آهنگ "حرکت از این بیش شتابان کنیم" با صدای داریوش

دیگر مدارا معنا ندارد!

موسوی بهانه است ... کل نظام نشانه است !

خامنه ای بدونه ... به زودی سرنگونه

فردا عصر حتما به روز میکنم

پاینده ایران

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

نقشه های بلند مدت کودتاچیان!

مطالعه این تحلیل را به همه سبز ها پیش از 16 آذر پیشنهاد میکنم، رسانه شمائید
*
"شاخص باید مقام معظم رهبری باشد. موضع حزب الله باید منطبق بر مواضع معظم له باشد. حزب الله و سایر نیروهای انقلابی بدون تبعیت و همراهی با خواست رهبری انقلاب کاری نمیتوانند بکنند".
مسعود ده نمکی
(نشریه جبهه، شماره 50، هفتم اسفند 1378 )
*
مبارزه مدنی، زمان بر است. اگر پیروزی سریع حاصل شود، زود فراموش میشود و ممکن است وضع به روال سابق برگردد. اما اگر مبارزه طول بکشد، همیشه این نگرانی هست که شماری از همراهان، خسته یا نا امید شوند. بسیاری از خود و دیگران سوال میکنند که چرا باید در تظاهرات و تجمعات شرکت کنیم، یا تا کی باید به این مبارزات ادامه بدهیم؟ اما زمان بر بودن مبارزه، این مزیت را دارد که میتوان به این پرسشها، پاسخ داد و قبل از سقوط دولت نامشروع، جامعه را به حدی از آمادگی رساند که بازگشت به دیکتاتوری (تحت عناوین دیگر) غیر ممکن شود.
*
مسلما بسیارند دولتمردانی که دوست دارند تا آخر عمر بر مسند قدرت باقی بمانند. اما در جوامع متمدن و آزاد، ضوابط و قوانینی است که اجازه چنین کاری را به روسای جمهور نمیدهد و دولت نمیتواند در نتایج انتخابات و آرای مردم دستکاری کند. در بعضی از این کشورها، مردم صدها سال برای این که فصل الخطاب و حاکم مشخص شود مبارزه کرده اند. امروزه در همه کشورها، بازی قدرت مشخص است: یا بازی مردم است، یا بازی حاکمان. اما در ایران، گروهی شناخته شده، طبق محاسبات و نقشه هایی، این توانایی را در خود دیدند که میلیونها شهروند را به بازی بگیرند و پس از برهم زدن بازی، معترضان را، خس و خاشاک بنامند و به فجیع ترین وضع دست به آدمکشی بزنند. پرسش این است که گروه حاکم چرا و با چه تفکری دست به این اقدام جنایتکارانه زد؟
تقلب در انتخابات 22 خرداد و کشتارها و تجاوزات بعد از آن، نه اتفاقی بود و نه از روی ناچاری. عمر تفکر کودتا، از عمر دولت احمدی نژاد، بسیار بیشتر است و دست کم قدمتی 10 ساله دارد. این امر برای سبزها، شایسته توجه است؛ چرا که نشان میدهد حتی قدرتمند ترین محافل حکومتی، با وجود منابع عظیم مالی و نظامی و قدرت سیاسی، برای عملی کردن طرح های خود، سالها برنامه ریزی و صبر میکنند. حال اجازه دهید برای یافتن پاسخ سوال خود و شناخت ریشه های تفکر کودتا، به 10 سال قبل برگردیم و میزگرد سیاسی یکی از گروه های شبه نظامی وابسته به رهبری را مرور کنیم. این میزگرد در اسفند سال 1378 و پس از اعلام نتیجه پیروزی قاطع اصلاح طلبان و همفکران خاتمی در انتخابات مجلس ششم، برگزار شد. در آن میزگرد، مسعود ده نمکی (یکی از اعضای سرشناس گروه فشار و از عاملان حمله به کوی دانشگاه) و حسین پناه، مسائل مربوط به انتخابات مجلس، آرایش نیروهای سیاسی و برنامه ها و طرح های بعدی جریان "حزب الله" برای فعالیت در عرصه سیاسی کشور را مورد بررسی قرار دادند. به نظر میرسد نگاهی کوتاه به نظریات مطرح شده در این میزگرد، کمک موثری به یافتن مسیر درست مبارزه و هدف جنبش سبز به شمار آید.


(کلیه نقل قول ها، از نشریه جبهه، شماره 50، شنبه هفتم اسفند 1378 ذکر شده اند)

ده نمکی در مورد انتخابات در ایران و رفتار انتخاباتی شهروندان میگوید: "لجبازی و انتقام جویی سیاسی روشنترین رگه قابل شناسایی در آرای تهران است. ... رای دادن نوعی عمل سیاسی است که الزاما و تماما سیاسی نیست. گاهی جنبه روانی، اجتماعی و فرهنگی دارد. این چیزها خیلی ارزش توقف ندارند. رای به اشخاص خلق الساعه، یک اعتراض است؛ نه یک انتخاب سیاسی مبتنی بر یک اندیشه و تئوری سیاسی". او بر این عقیده است که مردم از برخی رفتارها یا چهره های نظام ناراضی اند، اما هیچ نظریه یا اندیشه خاصی برای تغییر اوضاع ندارند، یعنی نمیدانند که چه میخواهند، بلکه فقط مانند کودکان لجباز، برای دهن کجی به حکومت، در انتخابات به نامزدهای نامطلوب رای میدهند. از نظر ده نمکی، بخشی از این شهروندان خواسته هایی مانند ماهواره و آزادی های فردی و اجتماعی دارند که باید از طریق شورای نگهبان، جلوی اجرای این مطالبات را گرفت و از طرف دیگر، گروه های فشار، باید به هر طریق ممکن دسترسی مردم به مطالبات سیاسی خود مانند امنیت سرمایه گذاری و تجدید رابطه با آمریکا را غیر ممکن کنند. ده نمکی در اظهار نظری کلیدی اضافه میکند:

"من در روز انتخابات از بسیاری از حوزه های شمال و جنوب تهران دیدن کردم. کسانی با قلاده های سگ آمده بودند رای بدهند. اینها موجوداتی هستند که فقط با رای دادن حاضرند از کسی حمایت کنند، ما باید نوع بازی را عوض کنیم تا آنها بروند در منزل قایم شوند ... البته خشونت نباید به عمل روزمره تبدیل گردد، بلکه در ایام خاصی باید قاطع و برق آسا انجام شود".

و حسین پناه هم در تکمیل سخنان او چنین میگوید:

" یک مقدار برادران بسیجی و نیروهای انتظامی، طی دو سه ماه آینده و در اواخر بهار و تابستان آینده و به هنگام شکل گیری مجلس جدید، باید بر سختگیریهای اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی بیافزایند تا با اجرای دقیق مجازاتهای اسلامی، طبقه متوسط دارای خواسته های سطحی تلخکام شوند و احساس کنند تجدید نظر طلبان [اصلاح طلبان] بی عرضه هستند. ما در یک کشور شرقی زندگی میکنیم و اثبات آنچه که در یک ارزیابی پوپولیک [عامیانه] بی عرضگی و فقدان قابلیت نامیده میشود، برای طبقه متوسط ساده اندیش اهمیت خوبی دارد".

از نظر این تئوریسین ها شهروندانی که به نامزدهای مورد نظر رهبری و سپاه رای نمیدهند، موجوداتی بزدل و ترسو هستند و هیچ عقیده و آرمان سیاسی خاصی ندارند، و اگر هم داشته باشند، تنها در حد رای دادن حاضرند از آرمان خود دفاع کنند. بنابراین رهبر نظام و متحدان سپاهی و لباس شخصی اش میتوانند با خیال راحت و بدون نگرانی، "نوع بازی" را عوض کنند و رای ملت را بی اثر یا جا به جا نمایند و با استفاده از برادران بسیجی و نیروهای انتظامی، مردم را با خشونتی سریع و برق آسا به پذیرش شکست وادار کنند. بنا براین، میتوان در هر انتخابات یک بازی دوگانه را ترتیب داد و مردم را مانند حیوانات آموزش دیده سیرک، با ترکیبی از شلاق و قند به رقص واداشت و سپس آنها را به آخورهایشان فرستاد.

اجازه دهید قبل از نتیجه گیری، سخنان اخیر یکی از حامیان کودتا را هم مرور کنیم، تا خط سیر و محور اساسی تفکرات کودتاچیان، شفاف تر شود. مهدی طائب (برادر حسین طائب) چندی پیش با اشاره به سخنان رهبر نظام در نماز جمعه معروف پس از انتخابات گفت:

"تا روز جمعه با اغتشاشگران مماشات شد . سخنرانی آقا آبی بود برآتش تهران، روز شنبه مردم صف خودشان را جدا کردند و فقط پیاده نظام دشمن در خیابانها ماند .آن هم چه کسانی ؟ بچه هایی که از پونک و نیاوران بودند. اینها چنگال را با دستمال کاغذی بلند می کنند . باتوم خور نبودند. همین که باتوم را دیدند فرار کردند."( نقل قول از سایت جرس)

تشابه این سخنان با نظریات ده نمکی و لباس شخصی های دوران خاتمی فقط در جملات فوق خلاصه نمیشود، وی مانند ده نمکی، اهمیت و نقش محوری سگ در محاسبات سیاسی شبه نظامیان وابسته به رهبری را آشکار میکند و در مورد روزهای قبل از انتخابات 22 خرداد میگوید:

"اگر دقت کنید در این ماشینهایی که برای موسوی تبلیغ می کنند یک مرد و یک زن و حداکثر یک سگ، داخل ماشین است".
تشابه و انطباق بین سخنان و نظریات سران گروه فشار (در دوران خاتمی) و شبه نظامیانی که امروز به عنوان حامیان و سازمان دهندگان اصلی سرکوب شناخته میشوند، آن چنان روشن و واضح است که بی نیاز از هر گونه توضیح است. اما آنچه اهمیت دارد، تصورات کودتاچیان نیست، بلکه شرایط واقعی کشور است، همان واقعیتی که ندیدنش فقط از یک فصل الخطاب کور بر می آید.

امروز دستگیری ها، اعترافات نمایشی و انواع تهدید کاملا بی اثر شده است. دولت دیگر قادر به جمع آوری ماهواره ها نیست، بلکه مذبوحانه و به صورت مخفی، به ارسال پارازیت میپردازد. دولت کودتا جرئت به راه انداختن گشت ارشاد را ندارد. و از همه مهمتر، پس از کشتار و خشونت به اصطلاح برق آسای بسیج و سپاه در خرداد ماه، اکنون شبه نظامیان نه تنها قادر به تیراندازی به مردم نیستند، بلکه آدمکشی های خود را انکار میکنند و حتی در محل جنایت، تئاتر خیابانی برگزار میکنند. حال باید پرسید که آیا مردم در خانه های خود قایم شده اند؟

اگر حوادث اخیر را با توجه به برنامه های بلند مدت کودتاچیان بررسی کنیم، خواهیم دانست که دیگر با تعارف و چشم پوشی نمیتوانیم وضعیت را به دوران قبل از کودتا باز گردانیم.

* دو نوع بازی در شهر

سبزها برای چه مبارزه میکنند؟ پاسخها متعدد و گاه متفاوت است: بازگرداندن موسوی به قدرت، رفراندوم، سرنگونی نظام، محاکمه تمامی عوامل و کارگزاران نظام در دادگاه های خلقی و ... . اما شاید از نظر سیاسی بهترین پاسخی که به این سوال داده شده است، تلاش برای رسمیت یافتن حاکمیت ملی است. سبزها برای حاکم شدن ملت بر سرنوشت خود و رهایی از امر و نهی یا قیمومیت حضرت فصل الخطاب، مبارزه میکنند. اما نکته ای ظریف در این میان هست که از همه پرسش ها و پاسخ ها مهم تر است.

سالهاست که در این کشور، نوعی بازی مخلوط یا مغشوش به مردم تحمیل شده است. در این بازی دو گانه، همیشه در وقت اول از مردم به عنوان ولی نعمت، حاکم بلامنازع، صاحب اختیار کشور، ارباب، مخدوم، قهرمان، شریف، عظیم الشان و مانند آن یاد شده است و با سلام و صلوات دعوت به بازی شده اند. مردم بارها عدم تمایل خود را برای بازی کردن نشان داده اند، اما هر بار با اصرار از آنان درخواست شده است که بازی کنند و هر بار هم که بازی کرده اند، نیمه اول را با چندین گل اختلاف برده اند. اما بازی ای که در نیمه اول فوتبال بود، ناگهان در نیمه دوم به کشتی کچ تبدیل میشد. ناگهان و به دلایلی نامعلوم، همان مردم قهرمان، به عوام، فریب خورده، مردود، بزدل، سگ بغل کن، ساده لوح، منافق، محارب، طاغوت، پیاده نظام دشمن، اغتشاشگر و از همه مهمتر "خس و خاشاک" تبدیل شده اند. این بازی همیشه نیمه اولش فوتبال، و نیمه دومش کشتی کچ بوده است. همیشه ملت بازی رای را برده اند، اما در بازی چماق و باتوم و گاز اشک آور میدان را ترک کرده اند و شش نفر داور "عادل"، برد سه بر صفر تیم فصل الخطاب را اعلام کرده اند. پیش از این، مردم همیشه به دنبال راهی برای زدن گلهای بیشتر و بردن بازی بودند، یک بار کاپیتان تیم خاتمی بود، یک بار عبدالله نوری، یک وقت حجاریان مهاجم بود، و رمضان زاده دفاع میکرد، گاهی هم بهزاد نبوی را میگذاشتند فوروارد و مهاجرانی در میانه میدان قرار میگرفت.

گاهی از پیشکسوتانی مثل آیت الله طاهری استفاده میشد و گاهی هم جوانان جویای نام مثل سعید شریعتی پا به توپ میشدند. تازه همیشه کلی بازیکن ذخیره هم بودند که هیئت داوران به دلایل نامعلومی صلاحیت آنها را برای بازی کردن تایید نمیکرد. اما هر بار و با هر شیوه تاکتیکی، با حکم حکومتی حاکم بزرگ، همیشه در نیمه دوم، نوع بازی عوض میشد و به جای توپ و تور، گلوله و باتوم و شیشه نوشابه و قمه به میدان می آمد. گهگاه حتی قوانین کشتی کچ هم رعایت نمیشد؛ مثلا تعدادی از بازیکنان ربوده و کاردآجین میشدند، چند بار هم تیم فصل الخطاب دست به اسلحه گرم برد و روز روشن به شقیقه مغز متفکر تیم مقابل شلیک کرد. اما بعد از 22 خرداد 88 ، تحولی عجیب در ذهن و جان مردم اتفاق افتاد و مردم برای اولین بار، از قید برد و باخت گذشتند و تصمیم گرفتند صرف نظر از نتیجه، بازی را تا آخر ادامه دهند.

این بار، رقابت بر سر برد و باخت نیست، شاید این جلوه ای از آن جمله طلایی است که « پیروزی ما چیزی نیست که کسی در آن شکست بخورد». این بار مبارزه بر سر چیز دیگری است. یک طرف حاکم بزرگ و چماقدارنش ایستاده اند و با صراحت میگویند تا وقتی که نتوانید از رای خود دفاع کنید، با سگهای خانگی فرقی ندارید. هر وقت ما فرمان دادیم باید به خیابان بیایید، هر وقت هم حکم کردیم، باید در خانه هایتان پنهان شوید و بر خود بلرزید و در برابر ما زانو بزنید. هر وقت صلاح دانستیم اینترنت و موبایل را وصل میکنیم، و هر وقت دلمان خواست همه چیز را قطع میکنیم. دیگر بحث عقیده و آرمان مطرح نیست. بحث اسلام و کفر در میان نیست. بحث، بحث منافع ملی و قدرتهای زورگو هم نیست. اینجا یک نفر هست که به تنهایی 70 میلیون رای دارد و شهروندان را با مقیاس سگ درجه بندی میکند. در یک کلام، تمام بربریت در برابر تمام انسانیت صف بسته است و تنها درختان و نباتات میتوانند در این صف آرایی بی طرف و ساکت بمانند.

شاید ده نمکی و سایر همسنگران شبه نظامی اش درست گفته بودند: این بار مبارزه بر سر نتیجه یا اسامی و اشخاص نیست؛ مبارزه بر سر «نوع بازی» است.

16 آذر نزدیک است، آیا مردم در خانه هایشان قایم خواهند شد، یا این که تا آخر بازی ادامه میدهند؟

تحلیلگران انقلاب سبز

پی نوشت :

بیانیه ی 16 میرحسین موسوی به مناسبت 16 آذر



یک قالب برای وبلاگ طراحی کردم که در بالا آن را مشاهده میکنید!
دوستانی که مایل باشند میتوانند از آنها استفاده کنند

امشب طنین الله و اکبر ساعت 22 از تمامی بام های سبز شنیده خواهد شد

فردا ساعت 3 بعد از ظهر در دانشگاه مرکزی شهر خود به تظاهرات خواهیم پرداخت و تهرانی های عزیز دانشگاه تهران و خیابان های اطراف آن را سبز خواهند کرد و احتمال حضور مهدی کروبی و میرحسین موسوی در این دانشگاه هم زیاد است

دوستانی که به هر دلیلی قادر نیستند میان مردم باشند فردا با ماشین های خود در خیابان های اطراف تظاهرات حرکت کنند تا حرکت نیروهای سرکوب گر مختل شود

ساعت اصلی برای ایجاد ترافیک 6 بعد از ظهر است

اتحاد مردم و نیروی انتظامی و شکستن بت بزرگ هدف ما در فرداست!

دانلود گفتار روزانه ی محسن سازگارا با حجم بسیار کم در مورد 16 آذر

دانلود نرم افزار قوی Ultra Surf 9.7

دانلود نرم افزار عبور از فیلتر یاهو مسنجر

چند فیلترشکن :

http://daneshjo.sosdab.com/

http://anonymousemailservice.info/

http://www.96tunnel.info/

http://azadi.irpnn.com/


پاینده ایران