۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

پدر خوانده یا کازینو؟ نگاهی به «فیلم» حمله به کوی دانشگاه

با انتشار تصاویر تکان دهنده حمله نیروهای پلیس و لباس شخصی به کوی دانشگاه، سندی غیر قابل انکار در خصوص جنایت سازمان یافته نیروهای امنیتی در خوابگاه دانشگاه تهران در اختیار افکار عمومی قرار گرفت. در خصوص خودسرانه نبودن جنایات پس از انتخابات، تردیدی نیست، اما جا دارد که محتوای این سند در بستر تعاملات سیاسی روز مورد بررسی قرار گیرد.


اتهام زنی متقابل سپاه و نیروی انتظامی در خصوص حمله به کوی دانشگاه از مدتها قبل آغاز شد. ابتدا سردار علی فضلی در یک سخنرانی گفت که " دیدم که افرادی با موتور نیروی انتظامی در حال ورود به کوی هستند" و در مقطعی دیگر اشاره کرد که " در جشن پیروزی انتخابات که در میدان ولیعصر با حضور رییس‌ دولت کودتا برگزار شده بود، خبر دادند که افرادی از کوی دانشگاه بالا رفته‌اند که نه بسیجی هستند نه سپاهی. چون سپاه و بسیج سازمان‌یافته است، فرمانده دارد و کاملا مشخص هستند". این سخنان بی پاسخ نماند و فرمانده "بازنشسته" نیروی انتظامی تهران با نام بردن از قرارگاه ثارالله تصریح کرد که نیروی انتظامی در جریان وقایع پس از انتخابات نه کسی را کشته و نه کشته داده است. در حالی که قرائن و شواهد از درز عمدی این فیلم حکایت میکنند، میتوان به وجهی جدید از رفتار سپاه در حوزه سیاست و اجتماع توجه کرد و آن توسل جستن به رسانه هایی که در محافل رسمی و دولتی، "بیگانه" خوانده میشوند. اما چه نگرانی یا هدف سیاسی باعث میشود که سپاه به چنین رسانه هایی متوسل شود؟در مجموع جریان افشای این فیلم را میتوان از سه منظر مورد توجه قرار داد:پ
اول – افول سازمانی و ریزش نیرو:


این منظر ساده ترین و دم دست ترین فرضیه ای است که میتواند در تحلیل علت افشای فیلم حمله به کوی مورد توجه قرار گیرد. از این نظر یک عضو نیروهای امنیتی از خشونت و بی رحمی فرماندهان خود به ستوه می آید و وجدانش بیدار میشود و این فیلم را از طریق اینترنت یا عبور از مرز، در دنیای آزاد منتشر میکند. در هر صورت اگر چنین فرضی درست باشد، نشان دهنده تزلزل و شکاف عقیدتی شدید در میان نیروهای امنیتی و به خصوص سپاه است.
دوم – تسویه حساب:
روند شکل گیری، فعالیت های مالی، فرایند آموزش و ارتقای درجه در سپاه و بسیج به صورتی آشکار با روند فعالیت گروه های مافیایی مشابهت دارد. شاید خود فرماندهان و سازمان دهندگان سپاه و بسیج تحرکات خود را به فیلم پدرخوانده (فیلم محبوب صدام حسین) و تصاویر شکوهمند آن تشبیه کنند، اما در عالم واقع سرنوشت شخصی این شبه نظامیان (و قضاتی مثل مرتضوی و صلواتی) به روند رشد و سقوط تبهکاران فیلم های مارتین اسکورسیزی شباهت بیشتری دارد؛ آنها ممکن است بتوانند چندین کله گنده را بکشند، اما تا وقتی زنده می مانند که آلت دست یک کله گنده باشند، در غیر این صورت به سرعت حذف خواهند شد (به عنوان مثال: فیلمهای رفقای خوب و کازینو). از منظر نهادی، جریان شکل گیری و سرنوشت احزاب پادگانی، تضادها و رقابت های حذفی (و گاه خونین) را به جزئی از سرنوشت سیاسی آنان تبدیل میکند. به عنوان مثال نیروی SA یا همان پیراهن قهوه ای ها، نقشی عمده و فداکارانه در به قدرت رسیدن آدولف هیتلر ایفا کردند. این نیروهای شبه نظامی از محافظان شخصی یا بادیگارد های اولیه سران حزب نازی تشکیل شده بودند که به موازات افزایش قدرت حزب پادگانی ناسیونال - سوسیالیست، حالت سازمانی گرفتند و در عملیات کشتار یهودیان و آتش زدن پارلمان آلمان نقشی فعال بر عهده گرفتند. اما بعد از این که هیتلر به قدرت رسید، نیروی SS به عنوان نیروی مسلح حزب پادگانی در دولت آلمان نازی تاسیس شد. با بروز رقابت میان شبه نظامیان این دو نیرو، تحرکات مشکوک یکی از فرماندهان ارشد SA ، بهانه قرار گرفت و تمام فرماندهان ارشد و میانی این نیرو تیرباران شدند و بقایای این نیرو به SS ملحق شد.
در حال حاضر که دولت و هیئت حاکمه ایران توسط یک حزب واحد پادگانی فاسد اداره میشود، مسلما شاهد رقابت و درگیری احتمالی بین این نیروها و سایر نیروهای نظامی و امنیتی خواهیم بود. هرچند نمیتوان انتظار داشت که شدت درگیری ها به حادثه ای مشابه "شب خنجر های برهنه" منجر شود، اما شاهد افشاگری ها و حذف های "نرم" (مانند گازگرفتگی یکی از سرداران سهام دار مخابرات) خواهیم بود. از این نظر افشاگری سپاه علیه رجب زاده را باید بخشی از فرایند طولانی مدت مبادله اتهام بین فرماندهان سپاه و پلیس ارزیابی کرد که هر کدام طرف مقابل را در خصوص حمله به کوی دانشگاه متهم میکنند. تا به امروز هم سردار فضلی از سپاه سید الشهدا عزل شده است و هم سردار رجب زاده، اما سپاه به عزل فرمانده اکتفا نکرده و با انتشار این فیلم و تسویه حساب با رجب زاده، سعی کرد درس عبرتی به سایر فرماندهان پلیس بدهد.
سوم – تلاش برای ترمیم وجهه

در دوران اصلاحات، در گرما گرم منازعه بخشهای انتخابی و انتصابی حاکمیت، همواره تلاش شد وجهه ظاهری سپاه به عنوان نیرویی "مردمی" حفظ شود. حتی شماری از اقتدارگرایان با لحنی به ظاهر گلایه آمیز از همراهی "بدنه" سپاه با مردم سخن به میان می آوردند. زمانی که دولت اصلاحات کاملا فلج شد، سپاه و بسیج با معرفی مدیران "موفق" در عرصه های مختلف صنعتی، ورزشی و عمرانی، واکسیناسیون رایگان، شخم زدن و آبیاری زمینهای روستاییان و کارهایی نظیر آن، تلاش پرهزینه ای برای ایجاد یک "تصویر" ذهنی خوشایند در میان مردم داشت. بنای کار بر این بود که دولت بناپارتیستی مورد تایید رهبر نظام، در غلافی کاغذی از رای و رضایت توده ها، قوه مجریه را در دست گیرد که این اتفاق در سال ۱۳۸۴ افتاد، اما دیری نپایید که از همه آن پروژه ها چیزی جز فساد اقتصادی و زد و بند سیاسی بر جای نماند. در دوران مبارزات انتخابات اخیر، رنگ سبز مچ بندها و سربندهای جوانان، بهانه ای شد برای این که سپاه از خفه کردن نطفه هرگونه "انقلاب رنگی" سخن بگوید. ماه های پس از آن سرمقاله کذایی در جنگ و گریز خیابانی و سایبری گذشت، اما گرد و غبار میدان جنگ بالاخره فرو نشست و آرامشی مقطعی در کشور حاکم شد. مطابق قانون نانوشته سیاست، آرامش خیابان با پویش و تحرکی ملموس در عرصه سیاست و سیاست ورزی همراه شد: طرح کمیسیون انتخابات در برابر دیدگان عاجز و حیرت زده سرداران در مجمع تشخیص مصلحت به جریان افتاد و فرمانده سپاه که رفسنجانی را حتی لایق وحدت نمیدانست، به اجلاس خبرگان "احضار" شد تا در مورد وقایع پس از انتخابات "توضیح" دهد.

طبیعی است که چنین وضعی برای سرداران دردناک و کشنده است. سپاه اکنون خود را از نظر سیاسی بازنده محض وقایع پس از انتخابات میداند و در عین حال وجهه اجتماعی خود را به کلی از دست داده است و به یک نیروی ضد فرهنگ تبدیل شده است. این چنین است که ذکر نام قرارگاه ثارالله از سوی فرمانده "بازنشسته" پلیس، سپاه را به حدی عصبی میکند که در اقدامی عجولانه به رسانه های به اصطلاح "بیگانه" پناه می برد تا اثبات کند که در حمله به کوی دانشگاه نقشی نداشته است. سرداران به خوبی میدانند که مردم سپاه را طراح و مجری اصلی کودتا در ایران میدانند و دقیقا به همین دلیل است که سعی میکنند خود را به نحوی تبرئه کنند.
اما باید توجه داشت که عاملیت یگان ویژه نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه هیچ تاثیری در آمریت سپاه پاسداران و قرارگاه ثارالله در حمله به کوی دانشگاه ندارد. این قرارگاه و لباس شخصی های تحت امر آن مسئول اصلی موارد متعدد آدم ربایی، شکنجه، تجاوز و قتل شهروندان بی گناه است. علاوه بر این، علی رغم بدنامی و سوء شهرت رادان و احمدی مقدم، این ذکاوت در افکار عمومی وجود دارد که ادعای عدم شلیک گلوله توسط پلیس در روز عاشورا و مسروقه بودن خودروهای پلیس در میدان ولی عصر را جدی بگیرند و سرنخ جنایات صورت گرفته در روز عاشورا و سایر تجمعات را در قرارگاه های طراح و مجری کودتا جستجو کنند!

کاری از گروه تحلیل گران انقلاب سبز

فیلم کامل حمله به کوی دانشگاه در یوتیوب

فيلم منتشر نشده اي از حمله به كوي دانشگاه

فیلم گفت و گو با صادق صبا درباره فيلم حمله به كوي دانشگاه

۱۱ نظر:

  1. کوروش جان سپاس، سپاس و سپاس
    فیلم سهراب رو هم دیدم...

    پاسخحذف
  2. کورش جان این لینکهایی که گذاشتی به جز اولی هیچکدوم توی keepvid نمیاد که دانلودش کنم؟!؟
    مطمئنی درسته؟

    پاسخحذف
  3. درود کوروش
    آره دیگه،همه جا شده بسیج و سپاه،حالا اینارو بیخیال،مهم اینه که اینا رو وا3 امنیت ما گذاشتن نه وا3 اینکه رعب و وحشت ایجاد کنند.
    در مورد حادثه ی کوی دانشگاه هم باید بگم که اگه منو تو مبارزه نکنیم صدها بار دیگه هم تکرار میشه.

    پاسخحذف
  4. اگر محمئد در عربستان بلند نمیشد باورهای مزخرفش را بگوید امروز ما این بساط را نداشتیم که نداشتیم

    پاسخحذف
  5. آب دهان و تف و ادرار
    بروزم

    پاسخحذف
  6. http://andisheh1973.blogspot.com/

    پاسخحذف
  7. زنده باشی موفق
    پاینده ایران

    پاسخحذف
  8. کوروش جان سلام
    ممنون از حضور سبز شما با اجازه شما مطلب"14 اسفند و ابتکار دکتر مصدق" رو کپی کردم.در ضمن شما با نام "پاینده ایران"لینک شدید.مایل بودی با نام"غرور پارسی" لینک کن.ممنون و سبز باشی

    پاسخحذف
  9. سلام دوست عزیز.ممنون از حضورت در وبلاگم. وبلاگ خوبی دارید. موفق باشید

    پاسخحذف
  10. سلام .دوباره فیلتر شدم لطفا" لینک منو اصلاح کنید.
    http://abadansabz5.blogspot.com
    آپم.

    پاسخحذف
  11. سلام
    لینکم رو اصلاح کن،فیلتر شدم.
    ممنون
    توپ تانک فیلترینگ ..... دیگر اثر ندارد.

    پاسخحذف

حرف را باید زد
درد را باید گفت
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی ست
و عبث بودن پندار سرور آور مهر...
زنده باد مخالف من!