وقتی انسان خواب است فهم او تعطیل است و ارادهاش هم. وقتی شهوت یا غضبش طغیان میکند فهمش تعطیل میشود و کر و کور میشود در نتیجه ارادهاش هم کمرنگ میشود.
گرایش قدرتپرستان به انسانهایی است که بیارادهتر باشند تا راحتتر بتوانند با آنها کار کنند و مانند ابزاری کاملا مطیع در اختیارشان باشند. برای تحقق این مقصود لازم است فهم مردمان تعطیل شود بخاطر نسبتی که بین فهم و اراده هست.
قدرتطلبان برای تحقق حاکمیت بیچون و چرای خویش هم سعی میکنند نیروهایی تربیت کنند که نیاندیشند هم از دوگروه نیرو استفاده میکنند: نیروهایی که از فهم مرخصند و نیروهایی که خودشان را به نفهمیبزنند.
گروه اول برای قدرتطلب سیاهی لشکرند اما گروه دوم مهرههایی کلیدی هستند که دیگر نیروها را توجیه میکنند. گروه اول خیلی فرقی بین سیاه و سفید نمیبینند. گروه دوم میبینند سیاه است ولی اگر به آنها بفرمایند بگویید سفید است میگویند چون شما میفرمایید پس سفید است. گروه اول ابلهند و گروه دوم ابله تر. زیرا ابله ترین آنست که به فهم خویش بنا بر فرموده بخندد.
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد ِ خزانِ نکبت ِ ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ضالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گَردِ سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آنِ دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل ز گلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ِ نارَوان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خُوهم که به نیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حرف را باید زد
درد را باید گفت
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی ست
و عبث بودن پندار سرور آور مهر...
زنده باد مخالف من!